لذت فراموش شده
شاید یادم رفته بود که می تونم این همه لذت ببرم از شیطنتهای شما فسقلیام. اونقدر این روزا ناخواسته استرسم زیاد شده که لذت بردن رو فراموش کردم. فراموش کردم که الان دیگه می تونم با شما وروجک های کوچولو بازی کنم. خاله م می گه شکمت شده میز ناهار خوری؟ می گم نه اما جای رحل کار می کنه! وقتی کتابی یا حتی قرآن روی شکمم قرار می گیره با تمام وجود سعی می کنین از همون جای فسقلی ای که دارین دفاع کنین و پیشنهاد مبارزه می دین! امیدوارم روحیه حق طلبی و مبارزه فقط واسه داشتن اون جای تنگ نباشه! وقتی اومدین بیرون، دیدن این دنیای بزرگ بی خیالتون نکنه نسبت به اطرافتون. فردا می رم گرگان. یکی از استرس های زمان مسافرت! نکنه تصادف کنیم! یاسین چی میشه...
نویسنده :
مامان
9:37