در انتظار فرشته های دیگر

لذت فراموش شده

شاید  یادم رفته بود که می تونم این همه لذت ببرم از شیطنتهای شما فسقلیام. اونقدر این روزا ناخواسته استرسم زیاد شده که لذت بردن رو فراموش کردم. فراموش کردم که الان دیگه می تونم با شما وروجک های کوچولو بازی کنم. خاله م می گه شکمت شده میز ناهار خوری؟ می گم نه اما جای رحل کار می کنه! وقتی کتابی یا حتی قرآن روی شکمم قرار می گیره با تمام وجود سعی می کنین از همون جای فسقلی ای که دارین دفاع کنین و پیشنهاد مبارزه می دین! امیدوارم روحیه حق طلبی و مبارزه فقط واسه داشتن اون جای تنگ نباشه! وقتی اومدین بیرون، دیدن این دنیای بزرگ بی خیالتون نکنه نسبت به اطرافتون. فردا می رم گرگان. یکی از استرس های زمان مسافرت! نکنه تصادف کنیم! یاسین چی میشه...
25 تير 1393

مشکل آهن

چند روزی بود که نتیجه آزمایش قند خون رو گرفته بودم اما خیلی روش حساس نبودم اما ازون جایی که تا مجبور نشم دکتر نمی رم سعی کردم خودم نتایج رو تحت بررسی قرار بدم. بالا بودن میزان قند تو نوبت دوم خیلی مشکل بزرگی نبود اما هموگلوبین و هماتوکریت و یکی دو تا فاکتور دیگه هم مشکل داشت. بعد از بررسی و مشورت با دوستان تصمیم گرفتم برم دکتر. طبق معمول دکتر با یک ساعت تاخیر اومد و من بعد از حدود یک و نیم ساعت علافی نوبتم شد. همونطور که حدس زده بودم با کمبود آهن مواجه شده بودیم. با توجه به اینکه دو دوز آهن مصرف می کردم خانم دکتر گفت باید چهار دوز مصرف کنم که با واکنش شدید من که روبرو شد گفت می تونی سه تا هم بخوری! یک فیفل با دو تا قرص ایرانی. فیفل به ...
16 تير 1393

استرس های ویژه ماه هفتم به بعد!

این روزها که انگار تو سه ماهه سومم دنیای جدیدی از استرس ها شروع شده. یاد اتاق عمل، فکر وضعیت خودم تو اتاق عمل، مردهایی که اونجا حضور دارن و وضعیتم زمان بیهوشی! فکر اینکه لباسهای اتاق عمل چطور عوض شدن تو ریکابری؟! کی عوضشون می کنه؟! یاد دردی که به محض به هوش اومدن داشتم! دردی که فکر می کردم اگه تا نیم ساعت باقی بمونه من می میرم! فکر استرسم زمان بیهوشی! اینکه به هوش میام یا نه! دغدغه سلامتی بچه م زمانی که به هوش اومدم. دور جدید استرس ها! و بدتر از همه دعایی که پارسال ماه رمضون تو شبهای قدر می کردم و الان از استجابتش می ترسم! می ترسم که فرشته ها همه رو ول کرده باشن همون موقع به دعای من آمین گفته باشن! و اون وقت چی میشه! اگه فرصتی...
10 تير 1393
1